زبانحال امیر المؤمنین علیهالسلام در شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
زهـراست، یـادگـاری نـور خـدای من خورشید صبح و ظهر و غروب سرای من پـرواز میکـنـیـم از این خـانـه تا خـدا من با دعـای فـاطـمـه او با دعـای من ما نـور واحـدیـم، نه فـرقـی نـمـیکـند من جـای او بـتـابـم یـا او به جـای من مـسـت تـجــلـیـات خــداونـدی هــمـیـم من بـا خـدای اویـم و او بـا خـدای من یک طور حرف میزند انگار بوده است در ابـتـدای خـلـقـت و در ابـتـدای مـن دنیـا! تـمـام آنـچـه که داری بـرای تـو یک تـار مـوی خاکی زهـرا برای من کاری که کـرد فـاطـمه کـار امـام بـود زهراست پس علی من و مرتضای من ما یک سپـر برای جهـازش فروخـتیم چیزی نـبـود تا که بمـیـرد به پـای من هر شب دلم به گفتن یک فاطمه خوش است از من مگیر دلخـوشیام را خدای من |